آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
آنچه از چوب یا سنگ یا خشت وگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد، کوله بار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد، پشت بست، مقداری خوراک که در مهمان خانه ها و چلوکبابی ها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر نشده بیاورند، آب یا غذای رقیق که پس از خوردن دارو بخورند
دیواری کوتاه در پی دیواری بلند برای نگاه داشتن آن از افتادن. بنائی پشت دیوار تا برپای ماند، مدد. معین. ردیف، ذخیره در سپاهی، طعام دوم که در چلوکبابی ها آرند کمتر از اوّلی. بار دوم چلوکباب در دکانهای چلوپزی. بشقاب دوم وسوم چلوکباب که پس از خوردن بشقاب اول آرند، در بازی ورق، ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است، متمم. مکمل. پشت بندش را نیاورد یعنی آنرا ناقص و ناتمام گذاشت
دیواری کوتاه در پی دیواری بلند برای نگاه داشتن آن از افتادن. بنائی پشت دیوار تا برپای ماند، مدد. معین. ردیف، ذخیره در سپاهی، طعام دوم که در چلوکبابی ها آرند کمتر از اَوّلی. بار دوم چلوکباب در دکانهای چلوپزی. بشقاب دوم وسوم چلوکباب که پس از خوردن بشقاب اول آرند، در بازی ورق، ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است، متمم. مُکمل. پشت بندش را نیاورد یعنی آنرا ناقص و ناتمام گذاشت
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
دیواری که پشت دیوار دیگر برای نگاهداری آن بنا کنند، آب یا شربت یا غذایی که پس از دارو یا شربت یا غذای اولی خورند و نوشند، مدد معین ردیف ذخیره (سپاه)، متمم مکمل: پشت بندش را هم بیاور، (بازی ورق) ورقی که بر اعتبار ورقهای دیگر افزاید: پشت بندش آس است -6 متعاقب
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
پارچه یا چیز دیگر که با آن چشم کسی یا حیوانی را ببندند، کنایه از کسی که چشم بندی کند و با افسون و شعبده چیزی را دگرگون کند، کنایه از نوعی افسون که به وسیلۀ آن مردم چیزها را به صورت دیگر می بینند، برای مِثال ای زلف تو هر خمی کمندی / چشمت به کرشمه چشم بندی (سعدی۲ - ۶۲۱)
تسمه های بهم پیوسته مشبک که دهان چار پایان مانند استر خر گاو و سگ را بدان بندند تا گاز نگیرند و بره و بزغاله را بدان بندند تا دیگر از پستان مادر شیر نمکند پوزه بند دهان بند
تسمه های بهم پیوسته مشبک که دهان چار پایان مانند استر خر گاو و سگ را بدان بندند تا گاز نگیرند و بره و بزغاله را بدان بندند تا دیگر از پستان مادر شیر نمکند پوزه بند دهان بند
آنکه پیل را بندد کسی که بقوت بازو فیل را ببند کشد: بر غم سیاهان شه پیل بند مزور همی خورد ازان گوسفند. (نظامی)، زنجیری که بپای فیل بندند بند پای پیل، جایی که فیل را در آن نگاهداری کنند، (شطرنج) قسمی بازی شطرنج که با یک پیل و دو پیاده بازی شود و آن تدبیری است در شطرنج بدین طریق که در پس پیل خود دو پیاده نهند تا این هر سه تقویت همدیگر کنند و مهره حریف را بدین سو آمدن نگذارند و پیل بند حریف را به پیاده خود می شکنند: بند بر پیلتن زمانه نهاد پیلبند زمانه را که گشادک (نظامی)
آنکه پیل را بندد کسی که بقوت بازو فیل را ببند کشد: بر غم سیاهان شه پیل بند مزور همی خورد ازان گوسفند. (نظامی)، زنجیری که بپای فیل بندند بند پای پیل، جایی که فیل را در آن نگاهداری کنند، (شطرنج) قسمی بازی شطرنج که با یک پیل و دو پیاده بازی شود و آن تدبیری است در شطرنج بدین طریق که در پس پیل خود دو پیاده نهند تا این هر سه تقویت همدیگر کنند و مهره حریف را بدین سو آمدن نگذارند و پیل بند حریف را به پیاده خود می شکنند: بند بر پیلتن زمانه نهاد پیلبند زمانه را که گشادک (نظامی)
آلتی که باآن چوب و تخته را صاف و هموار کنند رنده نجاری مشتواره: کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش تا کی از قومی که هم ایشان و هم ماتیشه ایم. (انوری)
آلتی که باآن چوب و تخته را صاف و هموار کنند رنده نجاری مشتواره: کردگارا، مشت رندی ده جهان را خوش تراش تا کی از قومی که هم ایشان و هم ماتیشه ایم. (انوری)
نای (نی) هفت بند. نیی که دارای هفت بند باشد که آوازآن رساتراز دیگر نی هاست. گیاهی ازتیره ترشک هاکه علفی ویک ساله است. برخی گونه های آن دارای ساقه بالارونده میباشند برگهایش متناوب وگلهایش کوچک وصورتی ومنفردند. این گیاه بحالت وحشی دراکثر مزارع وراضی بایرواماکن مساعداغلب نقاط زمین منجمله ایران میروید گیاهی است که خاصیت ضداسهال واسهال خونی داردو قابض است. دراستعمال خارجی جهت مداوای زخمها ازکوبیده برگهایش شبط الغول علف هفت بند عصی الراعی ضدپیوند سرخ مرز سرخ مرد
نای (نی) هفت بند. نیی که دارای هفت بند باشد که آوازآن رساتراز دیگر نی هاست. گیاهی ازتیره ترشک هاکه علفی ویک ساله است. برخی گونه های آن دارای ساقه بالارونده میباشند برگهایش متناوب وگلهایش کوچک وصورتی ومنفردند. این گیاه بحالت وحشی دراکثر مزارع وراضی بایرواماکن مساعداغلب نقاط زمین منجمله ایران میروید گیاهی است که خاصیت ضداسهال واسهال خونی داردو قابض است. دراستعمال خارجی جهت مداوای زخمها ازکوبیده برگهایش شبط الغول علف هفت بند عصی الراعی ضدپیوند سرخ مرز سرخ مرد
خلخال مقابل دستبند، دوال و بندی که بپای باز اسب و مانند آن بندند پایدام بند پا پاوند پابند، آنکه پای بسته و گرفتار است مبتلی مقید، با عیال بسیار. یا پای بند چیزی یا کسی بودن، بانچیز یا آنکس دلبستگی بسیار داشتن، یا پای بند عیال. مقید به عیال گرفتار اهل بیت
خلخال مقابل دستبند، دوال و بندی که بپای باز اسب و مانند آن بندند پایدام بند پا پاوند پابند، آنکه پای بسته و گرفتار است مبتلی مقید، با عیال بسیار. یا پای بند چیزی یا کسی بودن، بانچیز یا آنکس دلبستگی بسیار داشتن، یا پای بند عیال. مقید به عیال گرفتار اهل بیت